درباره کتاب ترانههای خیام
افسوس که نامۀ جوانی طی شد وآن تازهبهارِ زندگانی دی شد حالی که وِرا نام جوانی گفتند معلوم نشد که او کی آمد کی شد *** افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد در پای اجل بسی جگرها خون شد کس نامد از آن جهان که پرسم از وی کاحوالِ مسافرانِ دنیا چون شد *** یکچند به کودکی به استاد شدیم یکچند ز استادی خود شاد شدیم پایانِ سخن شنو که ما را چه رسید از خاک برآمدیم و بر باد شدیم *** یارانِ موافق همه از دست شدند در پای اجل یکان یکان پست شدند بودیم به یک شراب در مجلسِ عمر یک دور ز ما پیشترک مست شدند *** ای چرخِ فلک خرابی از کینۀ توست بیدادگری پیشۀ دیرینۀ توست وی خاک اگر سینۀ تو بشکافند بس گوهرِ قیمتی که در سینۀ توست
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.